قلم در لیقه یعنی دست من در پیچه ی مویت و نستعلیق یعنی رد انگشتم به گیسویت تماشایی ترین شعری که این شاعر به خود دیده غزل میبارد از چشمت، دو بیتی از دو ابرویت بتِ بیتا! دلم هر شب طوافت میکند از دور دلآراما! دلی دارم پریشانت، دعاگویت بنازم سحرِ نازت را پیمبرکُش! تماشا کن پیمبرزاده هایی را که کافر کرده جادویت! نگاهم میکنی و من به سویت دست میازم چه سعی باطلی دارم، مرا کافیست سوسویت #مهدی_حسینی #غزل #نشسته_در_ته_فنجان #نشر_فصل_پنجم http://t.me/mosaffer_poem برای درک تو در خود تضاد باید داشت
یک نظر چشم به من دوختی و دینم سوخت
هر چه کردم نپرید از سر این دل هوست
یعنی ,مویت ,غزل ,ی ,قلم ,لیقه ,پیچه ی ,ی مویت ,قلم در ,من در ,در پیچه
درباره این سایت